نقد صادقانه فیلم “خجالت نکش ۲”: وقتی طنز تبدیل به کمدی تلخ میشه!
یه مقدمه از جنس دلتنگی:
یادش بخیر قسمت اول “خجالت نکش”! فیلمی که با طنز شیرین و شخصیتهای دوستداشتنیش دل خیلیها رو برده بود. اما متأسفانه این دنباله مثل خیلی از دنبالههای سینمای ایران، بیشتر شبیه یه سوگواره برای خاطره خوب قسمت اوله تا یه اثر مستقل و ارزشمند.
مشکلات ساختاری که مثل خوره به جان فیلم افتاده:
۱. فیلمنامهای که انگار تو ۱۰ دقیقه نوشته شده:
- انگیزه طلاق (حرف یه فالگیر اینستاگرامی) آنقدر مسخرهست که آدم فکر میکنه داره یه کمدی سیاه میبینه!
- شخصیت صنم از یه زن باهوش و مستقل تبدیل شده به یه آدم بیعرضه که حتی نمیتونه یه تصمیم ساده بگیره.
- دیالوگها بیشتر شبیه به جوکهای تلگرامی بیمزهایه تا مکالمههای طبیعی بین آدمها.
۲. کارگردانی که انگار حواسش جای دیگهست:
- بعضی سکانسها انقدر بیمعنی و طولانیاند که آدم فکر میکنه اشتباهی اومده تو سالن سینما!
- فضای روستایی فیلم بیشتر شبیه به یه پارک شهریه تا یه روستای واقعی.
- مدیریت بازیگران آنقدر ضعیفه که انگار هرکی هرکاری دلش خواسته انجام داده.
۳. بازیگرانی که استعدادشون داره هدر میره:
- مهرانفر و مقدمی میتونستن شاهکار کنن، ولی بهشون یه سری دیالوگهای بیمزه و موقعیتهای مسخره دادن.
- شخصیتهای فرعی مثل یه سری آدمهای اضافهاند که فقط واسه پُرشدن صفحه اومدن تو فیلم.
چرا قسمت اول موفق بود ولی این یکی نه؟
۱. موضوع جذاب: قسمت اول درباره بچهدار شدن تو میانسالی بود که هم تازه بود هم relatable.
۲. شخصیتهای باورپذیر: آدمها واقعی بودن و آدم میتونست باهاشون ارتباط برقرار کنه.
۳. تعادل بین طنز و درام: شوخیها طبیعی بودن و موقعیتها باورپذیر.
راهکارهایی که میتونست فیلم رو نجات بده:
۱. یه فیلمنامهی جدیتر:
- انگیزههای واقعیتر برای طلاق
- حفظ شخصیت صنم به عنوان یه زن قوی
- طنز موقعیت به جای فحش و کتککاری
۲. کارگردانی حرفهای:
- ریتم منسجمتر
- فضاسازی واقعگرایانه
- هدایت بهتر بازیگران
۳. شخصیتپردازی عمیقتر:
- دادن عمق به شخصیت اصلی
- طراحی شخصیتهای فرعی تاثیرگذار
- روابط عاطفی باورپذیر
حرف آخر و یه پیشنهاد دوستانه:
به تهیهکنندههای عزیز: لطفاً برای ساختن دنباله، حداقل به اندازه نصف انرژیای که برای تبلیغات میذارید، تو فیلمنامه و کارگردانی هم بذارید. به تماشاگرها هم به چشم یه مشتری پولده نگاه نکنید که هرچی بدیم میخرن
منابع: